دریای كاسپين یا دریای خزر؟
در شمالیترین بخش خاك ميهن باستاني ما قرار دارد. دریاچهای با پيرامون ٧٠٠٠ كيلومتر و پهنهی ٣٩٤٢٠٠ کیلومترمربع. اين دریاچهی پهناور كه روزگاري بخشي از درياي بزرگ تيتيس بود حدود ٢٥٠ ميليون سال پيش از اعضا خانوادهاش، درياهاي آرال، مديترانه، سياه و درياي پارس جدا افتاد و به پهناورترین دریاچهی گيتي بدل شد. درياي مازندران در طول تاريخ رخ دادهاي بزرگي را در پيرامون خود شاهد بوده و در هر برههای از تاريخ مردمان اين كشور كهن نامي بر آن نهادند. نام آن دريا در نقشههای مورد تأييد موسسهی گیتاشناسی و ژئوفيزيك ايران خزر ذکرشده و نامي كه در جهان به آن شهرت دارد كاسپين است؛ اما اينكه اين دو نام از كجا آمده، موضوعي است كه سبب نگارش اين نوشتار شد. همانگونه كه پيش از اين گفته شد، درياي مازندران نامهای بسیاری را در تاريخ بر خود ديد. چون درياي هيركانيان، ساکازنه، کاسپین، خزر، طبرستان، دریای خراسان، اکفوده دريا، قزوين، گيلان، ساري، باكو، ديلم، خوالينسك، تنگیز و... اما آنچه اين جا به آن پرداخته میشود، سه نام اخير است كه همچنان مورد استفاده قرار میگیرند. خزر: خزرهاي ترك نژاد، نزديك به ٢٠ سده پيش از بیابانهای بیآب آسياي ميانه به سوي سرزمینهای باختري كوچ كرده و سرانجام در کرانههای باختري درياي مازندران ساكن شدند. اين قوم كه در طول تاريخ به قومي وحشي مشهورند، در حدود سدهی ششم ميلادي، حكومت مستقلي به وجود آوردند و کشور خود را خاقانات خزر ناميدند. خزرها در همان سالها اندکاندک به دين يهود در آمدند و اين دين در خاقانات خزر به رسميت شناخته شد. آنان پس از تشكيل حكومت مستقل و تثبيت آن، هجوم به اقوام همسايه را كه اغلب مردمان اسلاو بودند، آغاز كردند؛ و هر از گاهي نيز خساراتي به بخشهای شمالي امپراطوري ساساني وارد ميآوردند تا آنكه براي جلوگيري از هجوم گاه به گاه اين اقوام نيمه وحشي به دستور كيخسروَ اَنوشِ رَوان ديواري بزرگي در شهر دربند ساخته شد كه سنگنبشتهی اين دستور نيز همچنان بر جاست. تا آنكه در سدههای ٩و١٠ ميلادي با حملهی اقوام روس خزرها سرزمینهایشان را از دست دادند و به سوي اروپاي شرقي گريختند.
٢. كاسپين: كاسپين، کاسپیا، كاسپيانا، كاسپي که شكل نخستين اين نامها، نام شناختهشدهی كنوني درياي مازندران در جهان است از نام قومي ايراني نژاد گرفتهشده كه تا ٢٠٠٠ سال پيش از ميلاد ساكنان جنوب قفقاز بودند؛ و آغاز هزارهی نخست پيش از ميلاد به سوي سرزمینهای جنوبي كوچانده شدند. كاسپها مردماني با پوست سپيد، موهاي روشن و چشماني كبود بودند. آنان با گذر از منطقهی كوهستاني شمال گيلان كنوني وارد ايران شدند. کاسپها به آئين ميترا ايمان داشتند. تندیسهای بیشماری از خود بر جاي گذاشتند كه شمار زيادي از آنها در حفاریهای تپههای املش يافت شده است. ٣. مازندران: دربارهی نام مازندران و معناي آن عقايد بسياري وجود دارد؛ که شماري از آنها را برمیشمارم. عدهای «موز» را نام كوهي گرفتهاند كه در دل البرز واقع است و با گشايش پارهی نخست، پارهی دوم را «اندر آن» پنداشتند؛ که در تاريخ طبرستان ابن اسفنديار، نيز به اين نكته اشاره شده است. عدهای نيز واژهی «ماز» را به معناي دژ گرفتند و تركيب واژگاني را به معناي جايي كه دژهاي بسياري در آن واقع است ترجمه كردند. میگویند مازيار پور قارن، سردار مشهور تبري، دستور ساخت دژها مستحكمي را در دل البرز داد تا از ورود تازيان جلوگيري كند؛ اما نظریهی ديگري نيز وجود دارد كه ديدگاه زبانشناسان بسيار قابل توجه است. يكي از خدايان هندو-ايراني با نام «ايندرا» كه خداي جنگاوري و طبقهی جنگاور بوده سبب پديد آمدن اين نام است. آرياييان كه به ايزدان متعدد ايمان داشتند پنج ايزد را برتر میشمردند ١. میترا ٢. ايندرا ٣. وَرونا ٤. نساتیا بدين ترتيب از آن رو كه مردمان شمال فلات ايران بر اين اعتقاد بودند و نيز مردماني تنومند و جنگآور، نام اين ايزد را بر سر زمين خود نهادند. پارهی نخست به صورت مز، مها، مهي، مزي كه همگي به معناي بزرگند، پارهی دوم ايندرا يا ايندر كه از آن سخن رفت و پارهی سوم پسوند «ان» است كه موقعيت مكاني را نشان میدهد. پس «مز ايندرا ان» يا مازندران به معناي سرزمين ايندراي بزرگ است.
خزر نام قومي بربر، ستيزه جو و انيراني (غير ايراني) است كه در بين شمال غربي درياي كاسپين و درياي سياه سكونت داشتند. اين قوم كه در طول تاريخ به قومي وحشي مشهورند، در حدود سدهی ششم ميلادي، حكومت مستقلي به وجود آوردند و كشور خود را خاقانات خزر ناميدند. آنان پس از تشكيل فرمانروايي مستقل، يورش به اقوام همسايه را كه بيشتر مردم اسلاو بودند، آغاز كردند و هر از گاهي نيز زیانهایی به بخشهای شمالي امپراتوري ساسانی میرساندند تا آنكه براي جلوگيري از یورشهای اين قوم نيمه وحشي به دستور كيخسرو انوشيروان، ديواري بزرگ در شهر دربند ساخته شد كه سنگنبشتهی اين دستور نيز همچنان باقي مانده است. تا آنكه در سدههای 9 و 10 ميلادي با يورش اقوام روس، خزرها سرزمینهایشان را از دست دادند و به سوي اروپاي غربي گريختند.
درياي كاسپين
اما كاسپين كه در بسياري از زبانهای جهان براي اشاره به اين درياچه به کار میرود، از نام قوم ايراني و سفيدپوست كاسپي گرفتهشده است كه ابتدا در کرانههای باختري تا جنوب باختري درياچه ساكن بودهاند و کمکم تا کرانههای جنوبي آمدند. از ديدگاه قومشناسی نيز بر پایهی پژوهشهای جديدي كه دربارهی ژنتيك مردمان جنوبي اين دريا شده، چنين گواهي شده كه مردمان گيلك زبان - شامل طبریها و دیلمیها - همگي از سوي پدري از نوادگان مردمي هستند كه از باختر دریاچهی كاسپين آمدهاند.
وجود شهري به نام دروازهی كاسپين (دربند) در ورودي سرزمين باستاني طبرستان (كه هم اكنون در استان تهران است) گواهي ديگر بر اين ادعاست. نامهای كاشان و قزوين نيز بيانگر اين موضوعند. كاسپين نام جهاني و حقيقي اين درياست. دانستن همين تاریخچهی كوتاه، هر ايراني را بر آنمی دارد تا كاسپين را خزر نخواند. بزرگترین دریاچهی جهان در شمالیترین بخش خاك ميهن باستاني ماست. دریاچهای با پيرامون 7000 كيلومتر و پهنهی 394200 کیلومترمربع.
موقعيت درياي كاسپين و دریاچهی آرال
اين دریاچهی پهناور كه روزگاري بخشي از درياي بزرگ تيتس بود حدود 250 ميليون سال پيش از درياهاي آرال، مديترانه، سياه و درياي پارس (شامل خلیجفارس و درياي عمان) جدا افتاد و به پهناورترين دریاچهی گيتي تبديل شد. درياي مازندران در طول تاريخ رخدادهاي بزرگي را در پيرامون خود ديده است و در هر گام تاريخ، مردمان ايران كهن، نامي بر آن نهادهاند. اين درياچه از دریاچهی سوپريور كه دومين دریاچهی بزرگ دنياست پنج برابر پهناورتر است و ژرفاي آن از شمال به جنوب افزایشمی يابد. ژرفاي اين درياچه در بخش شمالي كمتر از 10 متر، در بخش مياني 180 تا 788 متر و در بخش جنوبي كه آبهای ساحلي ايران را در برمیگیرد به 960 تا 1000 متر میرسد. ژرفاي 1025 متري هم در بخش جنوبي اين درياچه گزارش شده است.
جهت جريان آب اين درياچه از سوي شمال غربي به جنوب شرقي است. همين جهت جريان و ژرفاي زياد آب در کرانههای ايران، باعث كندي جريان میشود و از سوي ديگر سبب آزاد شدن انواع آلودگیهای اين درياچه در سواحل ايران به ميزاني بيش از سواحل ديگر كشورها میشود. درياي كاسپين دريايي بسته است و خروجي جز تبخير ندارد. در اینگونه جاهاي آبي بسته، ارزش كنترل آلودگیها بيش از منابع آبي است كه جريان خروجي ديگري به جز تبخير نيز دارند. آمار نشانمی دهد كه بارشهای جوي در سالهای كنوني روي درياي كاسپين (مازندران) 50 میلیمتر افزايش داشته و تبخير از آن حدود 40 میلیمتر كاهش داشته است. با توجه به حساسيت سطح آب درياي كاسپين نسبت به تبخير و بارندگي، شايد يكي از دلايل افزايش سطح آب درياي كاسپين نيز همين پديده باشد.
دریاچهی كاسپين از سوي پنج كشور در بر گرفتهشده است. اين كشورها از نظر جايگاه جغرافيايي بين اروپا و آسيا هستند و همين امر جايگاه ترابري ویژهای براي درياي مازندران به وجود آورده است. كارشناسان درياي مازندران را پس از خلیجفارس و سيبري ، سومين اندوختهی بزرگ نفت و گاز میدانند. پيكار كمپانيهاي پرشمار غربي و چندملیتی و سرمایهگذاریهای هنگفت آنان براي شناسايي و بهرهبرداری از اين اندوختهها، بيانگر ارزش چشمگير اين ذخاير است. اين دريا، محیطزیست گرانبهاترین ماهیهای جهان است. در بخش جنوبي درياي كاسپين و رودخانههایی كه به آنمی ريزند يعني سواحل وابسته به ايران، 78 گونه و زير گونهی ماهي يافت میشود. درياي مازندران يكي از بیمانندترین اكوسيستمهاي آبي جهان بوده كه جايگاهي مناسب براي زندگي و رشد بهترين ماهیهای خاوياري جهان است. 90 درصد صيد ماهيان خاوياري از اين درياست.
پژوهشهای انجامشده، آلودگیهای وارده به درياي مازندران از راه رودخانههایی كه از سمت خشكي به دريا جريان دارند را يكي از دلايل آلودگي اين درياچه و كاهش ماهيان شيلاتي میدانند. رود ولگا و رودخانههای غربي آن كه از جمهوری آذربايجان سر چشمه میگیرند، سبب 80 درصد از آلودگیهای اين دريا میباشند. از ديگر دلايل آلودگي درياي مازندران (كاسپين) كه بيشتر سرچشمهی دريايي دارد، فرآيند بهرهبرداری و شناسايي ذخاير نفت و گاز است. سالانه 15000 تن نفت، تنها از حوضچههای نفتي جمهوري آذربايجان به اين درياچه میریزد. صيد بیرویه، رشد بیرویهی شیوهی صيادي دامگستر، ويراني تالابها و ويراني محيط طبيعي رودخانههای محل تخمریزی ماهيان به دليل اجراي برنامههای بدون ارزيابي زیستمحیطی و نيز آلودگیهایی كه از خشكي وارد دريا میشوند را میتوان به دلايل آلودگي آب درياچه افزود.
تصوير هوايي درياي كاسپين
برآيند اين پژوهش نشان میدهد آلودگي سواحل شديدتر از آلودگي محيط آبي درياي كاسپين است. اين پديده نشانگر آن است كه آلودگیهای ساحلي و نيز فرآيندهاي شناسايي و استخراج در سواحل مهمترین دليل آلودگي درياي كاسپين است. بخش بزرگي از اين درياي بزرگ با تمام اين ویژگیها از آن ما ايرانيان است، شناختنش و شناساندنش دشوار نيست، میشود از همين لحظه آغاز كرد، بزرگ درياي كاسپين را از اين پس به همين نام بخوانيم چرا كه بیگمان قوم وحشي خزر باسابقهای حدوداً 200 تا 300 ساله شايستگي نامي به اين بزرگي را ندارد و همان طور كه تمام جهانيان درياي كاسپين را به رسميت شناختهاند، ما نيز درياي خود را كاسپين بناميم.
منبع: هفتهنامه امرداد، شماره 175، سال 8، ص 3